انترناسیونال است نجات ِ انسان‌ها


صفحه یِ اصلی  |   نشریات  |   کتاب‌خانه  |   آرشیو  |   پیوندها  |   تماس

2009-01-31

اریک فروم
سیما ی انسان راستین
..می‌توان گفت برداشت ِ نادرست از ماتریال‌یسم (ماده‌گرایی) ِ وی (پروفسورها و روحانیون و ...) شایع‌تر و وسیع‌تر از همه است. گمان می‌برند که او (کارل مارکس و یا به عبارت‌ی به‌تر مارکس‌یسم) سودجویی و آسایش‌طلب‌ی را انگیزه‌ای برتر در انسان شمرده‌است و تلاش در دست‌یافتن به بیش‌ینه سود ِ مادی را محرک ِ اصل‌ی در زنده‌گی یِ شخص‌ی و در حیات ِ نژاد ِ انسان‌ی دانسته‌است. گمان ِ گمراه‌کننده یِ دیگری که بر این می‌افزاید این است که وی قدر ِ فرد را نشناخته و بر نیازها یِ روح‌ی انسان چشم پوشیده، و آن‌چه می‌جوید انسان‌ی است که شکم‌ش سیر و جامه‌اش درخور است ولی روح ِ خود را از دست داده‌است. انتقاد ِ بنیان‌گذار ِ فلسفه یِ علم‌ی (کارل مارکس) از مذهب را- بیش از همه یِ کسان‌ی که ایمان به خدا را تنها شرط ِ جهت‌گیری یِ معنوی می‌دانند- نفی همه یِ ارزش‌ها یِ معنوی می‌دانند. اینک نگاه کنید چه‌گونه برداشتی از بهشت ِ سوسیالیست‌ی دارند: این بهشت ِ سوسیال‌یست‌ی از هزاران هزار آدم‌ی است که به فرمان ِ یک دیوان‌سالاری (بوروکراس‌ی) یِ قدرتمند گردن نهاده‌اند. این دیوان‌سالاری آزادی را از این مردم گرفته‌است، گرچه شاید به ایشان برابری را ارزان‌ی داشته‌باشد؛ آنان را از لحاظ ِ مادی خرسند ساخته ولی از فردیت محروم کرده‌است. از آنان آدم‌ک‌ها یِ یک‌دست‌ی ساخته‌است که زیر ِ فرمان ِ معدودی رهبران ِ به‌تر تغذیه‌شده روزگار می‌گذرانند. [اشاره به سیستم بوروکرات ِ شوروی یِ سابق] در این‌جا به هم‌این بسنده می‌کنیم که این تصویر ِ عامه‌پسند از ماتریال‌یسم (ماده‌گرایی) او به هیچ‌رو، با واقعیت سازگار نیست. وی هرگز خواستار ِ یک‌نواخت‌ی و انقیاد ِ نبوده، بر خلاف ِ معنویت گام نزده‌است. این فیلسوف ِ جامعه‌شناس، آزادی یِ معنوی یِ انسان و رهایی او از زنجیر‌ها یِ جبر ِ اقتصادی را می‌جوید؛ بازگشت ِ انسان را به کمال ِ انسان‌ی‌اش می‌خواهد؛ می‌خواهد به انسان توانایی ببخشد که وحدت و هم‌آهنگ‌ی با هم‌نوع خویش و طبیعت را بازیابد. فلسفه یِ او- گرچه به زبان ِ غیرِدین‌ی و غیرِخداپرست‌انه- در عرف ِ مسیحیت (و اسلام و ...) گام‌ی به پیش است. هدف ِ آن هم‌آن هدف‌ی است که از نهضت ِ نوزایی (رنسانس) و اصلاح ِ دین‌ی تا قرن ِ نوزده‌م ره‌نمون ِ تفکر ِ غرب‌ی بوده‌است: تحقق ِ کامل ِ فردیت. این سخن بی‌شک، برا یِ بسیاری از خوانندگان تکان‌دهنده است، زیرا با آن‌چه تا کنون درباره یِ این فیلسوف خوانده یا شنیده‌اند سازگار نیست. اما پیش از آن‌که این سخن را با مدرک ثابت‌کنم می‌خواهم طنز ِ دیگری را بازنمایم. تصویری که هواخواهان ِ سرمایه داری از هدف ِ او و سوسیال‌یسم ِ وی ترسیم می‌کنند تقریبا بی کم‌وکاست با واقعیت ِ جامعه یِ سرمایه‌داری یِ غرب تطبیق می‌کند. در جامعه یِ امروزه یِ غرب (و امروزه در شرق و غرب) غالب ِ مردمان مشتاق‌انه به دنبال ِ سود ِ مادی بیش‌تر، آسایش و جیفه یِ دنیایی روانند و اشتیاق‌شان را تنها امنیت جویی و پروای از مخاطرات مهار می‌کند. اینان به زنده‌گی‌ای دل‌خوش هستند که در حوزه یِ تولید و نیز در قلمرو مصرف زیر ِ سلطه و حاکمیت ِ دولت و شرکت‌ها ی سهام‌ی بزرگ و دیوان‌سالاری‌ها یِ مربوطه است. این‌ان به تعبیر این فیلسوف ِ واقع‌گرا، «انسان-کالا»هایی ناتوانند که از انسانیت به کاربردن ِ دست‌گاه ِ تناسل‌ی را می‌دانند. تصویر سرمایه‌داری قرن ِ بیست‌م را مشکل بتوان از کاریکاتور ، سوسیال‌یسم ، مارکس‌یست‌ی- که مخالف‌ان‌ش ترسیم‌کرده‌اند- تمییزداد. شگفت‌آورتر این‌که کس‌ان‌ی که این فیلسوف را به ماده‌پرست‌ی متهم می‌کنند، از آن‌جا بر سوسیال‌یسم خروشیده و آن‌را غیرِواقع‌بینانه می‌شمارند که انگیزه یِ نیرومند محرک ِ انسان را سودجویی نمی‌دانند. انسان چه خوب می‌تواند تناقضات ِ مشهود را- اگر به صلاح ِ خود ببینند- از راه ِ دلیل تراش‌ی نفی کند. این کس‌ان در اثبات ِ سازگاری سرمایه‌داری با طبیعت انسان‌ی و برتری آن بر سوسیال‌یسم ِ غیرِواقع‌بینانه به هم‌آن دلایل‌ی متوسل می‌شوند که به رغم ِ آن‌ان برهان ِ ناسازگاری یِ فلسفه یِ مارکس با سنت ِ مذهب‌ی ما است و برا یِ دفاع از نظام ِ کنون‌ی ما علیه ِ این فیلسوف به کار می‌رود. خواهیم کوشید که نادرست‌ی یِ این برداشت از آیین ِ فلسفه یِ علم‌ی را نشان‌دهیم. ثابت‌خواهیم‌کرد که از دیدگاه ِ وی محرک ِ اصل‌ی انسان سود ِ مادی نیست؛ بل‌که وی آزادی انسان از فشار نیاز‌ها یِ اقتصادی را می‌جوید؛ رهایی آدم‌ی را می‌خواهد؛ بیش از هرچیز به آزادساختن ِ انسان به عنوان ِ یک فرد دل‌بسته‌است؛ غلبه یِ انسان بر بیگانه‌گی از خویش، بازگشت توانایی او برا یِ پیوند یافتن با انسان و طبیعت را ارزش‌ها یِ برتر می‌شمرد. به جرات می‌توان گفت فلسفه یِ این متفکر هستی‌گرایی‌ای است که به واسطه یِ خصلت معنوی‌اش با عرف ِ ماتریال‌یسم (ماده‌گرایی) مخالف است و سیمای ماتریال‌یسم (ماده‌گرایی) درون ِ ما را دگرگون ساخته‌است. سوسیال‌یسم ِ او، که بر نظریه یِ وی در باره یِ انسان مبتنی است، هم‌آن مسیحیت (یا اسلام) است که به زبان ِ قرن ِ نوزده‌م بیان‌شده‌است.